شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

تولدت مبارک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مثنوی دوازده

 

 

با توام ای دادگستر! با که ای؟

تا کجا وهم ثمر از ترکه ای؟

 

تا خیالت را به شوق آغشته اند

ریسمان اهل فکرت رشته اند

 

حسرت این زجر هجران تا به کی؟

هی کن آن اسب خوش فرخنده پی

 

گر توانت نیست این شهرآوری

بازکن آن تاج عدل و سروری

 

بس خلایق غرق در شوق گناه

چون تویی شافع در آن پایان راه

 

ای دو صد نفرین برآن وهم شفیع

کو ببخشاید پی فعل شنیع

 

با تو این خلق مشوش تا به چند

برخورند از کوزه ای این آب گند؟

 

آب حسرت آب حزن این آب ننگ

فرج های برگشاده، سینه تنگ

 

بس کن این دریوزگان را همدمی

فاش باش و بگسل از عالم غمی

 

آتش غفلت از این غیبت عیان

صد فسوس از منجی بخت نهان

 

عقل میکوبد بر این خانه ی تهی

می ندارد خوف از پرده دری

 

یا بدران پرده ی وعده ی خدا

یا مسیحا شو از آن پرده درآ

 

ی ب

نیمه شعبان 1392 

 

دروغ بگو

 

دروغکی بهم بگو دلت برام تنگ شده بود 

دروغکی بگو که باز دنیا چه بیرنگ شده بود 

 

دروغکی برام بخند وقتی دلم بهت خوشه 

میدونی آخه حرف راست غرورو توو من میکشه 

 

دروغکی بگو که تو عاشقمی راست راسکی 

میمیرم از طرز نگات، اون خنده های الکی 

 

به پای هر دروغ تو دنیا رو آتیش میزنم 

حواسمو پرت کن از این کابوس بی تو بودنم 

 

 شهرو به هم ریختی که چی؟چه ساده لوحه طفلکی!!؟ 

تو آخرین عشق منی حتی شده دروغکی 

 

دروغه بی تو زندگی، سرابه آینده ی من 

بهم یواشکی نخند، تو هم دروغی مث من 

 

ی ب 

خرداد1392 

 

 

 

حدیث دود

 

 

شبیه آتش قلیان عیش شاهنشاه 

همیشه کام تو را بود و سهم من غم و آه 

 

مرا بس اینکه کنار لبت نشستم و باز 

جدا شدم ز پس کام تو به صد اکراه 

 

دوباره بازنشانم به کنج شکّر لب 

که دود شد همه عمرم ز سوز این الحاح 

 

به گاه بوسه ی آخر کمی تامّل کن 

به اوج میرود این دود سینه هر بیگاه 

 

تو شاهی ار چه به ظلمت نمی نهی نظری 

به راه ابلق چشمت کنون شدم از راه 

 

حقیقتی است نگارا در این میانه ی تلخ 

که دود را به تمنّا نمیشود همراه 

 

خدایرا که رقیبان چه محتشم گشتند 

سوار بخت من اما، به هر طرف گمراه 

 

ی ب 

خرداد1392 

 

بفرما حرف بد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بخواب دردت به جونم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تدبیر نیست

تموم دیشبو انگار 

توو آغوش تو خوابیدم 

 کنارم جات خالی بود 

تو رو من خواب میدیدم 

 

شبیه اولین بوسه 

پر از تشویش حال تو 

پر از اصرار بوسیدن 

حریص لحظه ها بودم 

 

خدا نزدیک بود و من 

چه مست از جام چشم تو 

گناه آلوده بود اما 

تو رو صد بار بوسیدم  

 

 عجب رویای شیرینی 

عجب احساس عریانی

نمیدونی چه دلتنگم 

نمیدونی چه فرسودم 

 

چه بد تقسیم شد عشقت 

نصیبم از تو رویاته 

خدا رو شکر خوشبختی 

دعا گوی تو من بودم 

 

دلم میخواست میمردم 

آخه این زنده بودن نیست 

نمیشه مال من باشی 

من از خودکرده نابودم 

 

ی ب 

اراده کن

منو خدا برای تو 

دوتا ندیدنی شدیم 

منو خدا به یادتیم 

هرجا که باشی با توایم 

 

منو خدا شبا همش 

از خوبیات حرف میزنیم 

وقتی سحر میشه برات 

هزارتا غنچه میکنیم 

 

یه غنچه از سلامتی 

برای نازنین تنت 

یه غنچه از وجودمون 

برای خنده رو لبت 

 

یه دسته رازقی واسه 

مستی عشق ناب تو 

یه دشت شب بو واسه ی 

بستر ناز خواب تو 

 

منو خدا برای تو 

شبیه یک ترانه ایم 

برقص و گوش کن به ما  

که خالق ترانه ایم 

 

منو خدا عاشقتیم 

دلت نگیره از زمین 

یه آسمون عشق مال تو 

اراده کن فقط همین 

 

ی ب 

وقت رفتنه دوباره

چشمای نازتو وا کن 

بی چشات دنیا چه تاره 

دل بی دل شده ی من 

هوس نگاتو داره 

 

چشم تو چشمه ی آب 

واسه ی کویر چشمام 

غرق تاریکیه شبها 

بی چشات ماه و ستاره 

 

توی چشمای نجیبت 

دیگه جائی واسه من نیست 

بی چشات حتی خدا هم  

حال دنیا رو نداره 

 

وقت رفته دوباره 

... 

 

 

ی ب 

منو کشت

 

 

عشقت منو کشت 

زیبا کجائی 

فریاد از این جور 

داد از جدائی 

 

عشقت منو کشت 

محتاج غم نیست 

خون دل من 

پای تو کم نیست 

 

من از تو شادم 

ای عشق زیبا 

مست از حضورت 

دل ناشکیبا 

 

دل ناشکیبا 

از قهر و لبخند 

از تلخی زهر 

هراه یک قند 

 

بی روح خنجر 

بردارش از پشت 

چشماتو وا کن 

عشقت منو کشت 

 

ی ب 

پسرک بوسه ی من همراهت

دل نه غمگین و نه شاد است

آری

 

بخت خوابیده و از چشم خدا پنهان است

 

روز،شب

فکر، تهی

طاقت، طاق

عشق بر حال دلم گریان است

چشم شوریده پر از باران است

 

من بیدل شده ی گول و خراب از سر مست

هاج و واج از گذر حادثه ها

وه که اقبال من از روز ازل حیران است

 

روی بر قبله ی یک چشم پر از حسرت و آه

آه از این حسرت بی حاصل، آه

شرم آجین دلی غمزده از کهنه خطائی مختوم

همنفس با نفسی رویائی

بستر از بوی نسیم سحری شورانگیز

دزدک قلب یکی دلبر ناز

دلبر بیخبر از عشق دوصد مریم پاک

ناخوشم

آآی خدا

لطف تو هم، چون غضبت سوزان است

 

دل من گرمِ دعائی است که گفت:

به سلامت پسرم،

دل من همراهت.

ی ب 

۹۲/۲/۸ 

 

...

 

وقتی نفس کشیدم

برای اولین بار

عطر تو مونسم شد

خدامو دیدم انگار

 

رنگت پریده بود و

شماره بود نفسهات

تو می سرودی و من

مست شراب حرفات

 

من گنگ بودم و تو

بیتاب گفتن من

من راه رفتم و تو

مشغول حمد گفتن

 

قد می کشیدمو تو

پژمرده می شدی. آه

حقا که جانی از تو

می رفت هر سحرگاه

 

وقت دعای صبحت

خوبه که با تو باشم

غرق دعای من شو

حتی اگه نباشم

 

هر لحظه یاد من باش

حتی اگه نبودی

من با تو شاعرم ، تو

مادر نه، عشق بودی

ی ب

۱۳۹۲/۱/۳۱

دو دنیا

 
 
تو دنیای من
اسم تو رمز عشقه
کمی هم به یادم بیفتی
همین مرز عشقه 
 
تو دنیای تو
عشق یعنی رسیدن
تو دنیای من
بودنت عین عشقه 
 
تو دنیای من
لحظه ها بی تو پوچن
کمی خاطره
ابر بارون عشقه 
 
همه هستی من
تویی نازنینم
چه سخته بدونی
که این راز عشقه 
 
تو دنیای ما
لمس یک بوسه جرمه
پر از گزمه ی شب
واسه دار عشقه 
 
همونجا که هستی
بمون و حذر کن
که اینجا همیشه
پر از خار عشقه 
 
کمی دورتر باش و 
با غصه سر کن
تمنای تن  
شهوته، وهم عشقه 
 
کنار تو بودن  
محاله میدونم
برای دل من
همین نامه عشقه 
 
ی ب 
فروردین 92 
 

روزه ی سکوت

 

 

نمیدونم دلتنگمی یا تشنه ی خونم؟

هرچی که باشی عشقمی دردت به جونم 

 

فدای اون رنگ چشای مهربونت شم

خمار یک خنده ی شیرین تو میمونم 

 

لحن صدای دلنشینت توی هر لحظم

بی هوا و بی اراده سر میگردونم 

 

سرمیگردونم ببینم که صدام کردی

ولی باز  جای تو خالی، من پریشونم 

 

روزه ی سکوتتو بشکن خدا هم رفت

منو بی عشق تو این دنیا نمیبینه 

 

بی تو انگاری همه گلواژه ها قهرن

برات هرچی مینویسم سرد و غمگینه 

  

واسه ی عشق خیالی عاشقی بسه

من میخوام با این ترانه از تو هم رد شم 

 

دیگه تنهائی و عجز عشق بی معشوق

 من باید شبیه تو باشم باید بد شم 

   

 وقتائی که روبروی قبله مینشینم

به جهان یه وحی شاعرانه میپاشم 

 

با خودم یه شرط تازه میکنم: بی تو

روزه ی ترانه و شعر و صدا باشم 

 

ی ب  

۱۵فروردین ۹۲ 

رفتگر

 

 

صدای خش خش جاروی تو 
شب رو به هم میریزه  
جارو کن  
پر از گرد و غباره شهر پر نیرنگ پر آشوب  
جارو کن  

همیشه روزهای شهر من  
تصویر یک شیطان بی رنگ خطاکاره
به جای خاک و خاشاکش  
کمی همت کن و  
شیطان رو جارو کن  

خدایا دستتو پائین بیار امشب 
ببین این کوچه ها سردن
یه چوب عاشقی بردار و با بال فرشته  
سردی دلها رو جارو کن  

خدایا این زمین غمناک شد 
از رنج و  
از بی عدلی و  
از ناجوونمردی
اگه پائین نمی آئی  
به چوب رفتگر قدرت بده  
تزویرو جارو کن  

همه خوابیدن و این مرد  
درگیر شب و نون و کمی خاکه
چه خاک آلود این اقبال ما  
اعجاز کن  
تقدیرو جارو کن  

ببین حال دلم  
مثل غبار پشت جاروی همین مرده
نمیخوام از خودم بیزار باشم  
حالمو با اشک جارو کن  

ی ب  
 
فروردین ۹۱

پیامک و عاشقا

 

 

وعده ی دیدارمون روز قیامت

میدونم با تو دوزخ هم بهشته

 

همون بهتر که عاشقها بمیرن

نبینن آخر دنیا چه زشته

 

بذار توو این زمین غم گرفته

تا روز آخرم با هم نباشیم

 

بذار وقتی قیامت شد ببینم

میشه کاری کنن از هم جداشیم!

 

آخه حیفه خدا با این بزرگی

به فکر مشورت با عاشقا نیست

 

یه روز این عالمو بسپاره دستم

ببینه عشق کمتر از خدا نیست

 

ببینه عاشقا روح زمینن

 ولی تقدیرشون با غم سرشته

 

چرا وقتی که میشه عاشقی کرد

باید راضی بشن با یک نوشته!!!

 

ی ب

فروردین92

زمین بی عشق خوشبخته

 

بهت گفتم که عشق آسونه  

اما عاشقی سخته 

 

تو گفتی عاشقم کن  

آدمی بی عشق بدبخته 

  

 

برات از عشق میگفتم  

تو قلبت از صدا افتاد

 

منو تنها رها کردی  

قیامت در زمین رخ داد 

 

 

شکایت های بغض آلود  

نوازش های خواب آلود

 

چه بغض آلوده میخوابم  

دراین تقدیر خون آلود 

 

 

تحمل میکنم زیبا  

همیشه عشق غمگینه

 

قضای آسمون مرگه  

سزای عاشقا اینه 

 

 

"عجب صبری خدا داره"  

عجب این زندگی سخته 

 

نمیدونم ولی شاید  

زمین بی عشق خوشبخته 

 

 

 ی ب

اسفند91

 

مث تو

همیشه یک نفر اینجا

به یادت غرق بارونه

 

واسه دلواپسیت دیره

داره میپوسه این خونه

 

همیشه حال من

درگیره با بیرحمی عشقت

 

پر از زنجیر احساسه

مث قلبم که داغونه

 

مث آغوش تو

لرزونه از تردید بیداری

 

مث چشمای تو مسته

مث موهات پریشونه

 

چرا لبخند تو

با چشم من تلخه

 

همیشه آخرش

چشمای من خونه

 

همیشه بی تو درگیر

یه جنگ تن به تن بودن

 

مث کابوس دل کندن

مث تشویش زندونه

 

 

ی ب

اسفند91

 

یکی با دلبرم مسته

منو سرمست دیدارت کن  

ای رویای شیرینم

 منو مهمون لبخندت کن  

ای محبوب دلخسته

 

تو میخندی و انگاری  

تموم شهر میخنده

سکوتت معنی  

فریاد صد بغض فروبسته

 

نگاهت منتظر  

در کوچه های بی عبور من

چه دلگیره بفهمی  

آخر این کوچه بنبسته

 

تموم عمر سهم ما  

همین یک بوسه از دوره

خدای عشقمون کوره 

چقدر این آسمون پسته

 

چه شهرآشوبه حال من  

برای مرد این ننگه

ببینه توو همین کوچه  

یکی با دلبرش مسته

 

ی ب 

اسفند۹۱ 

 

یک ساعت و یک دقیقه با...

یک ساعت و یک دقیقه با تو

یعنی همه عمر با تو بودم 

یعنی که تو عاشقی نگو نه

فریاد سکوتت رو سرودم 

وقتی تو لبخند میزنی شب

بی ماه و ستاره نوربارونه 

وقتی که تو گریه میکنی روز

خورشیدو  با اشکات میسوزونه

 

 

ی ب 

۲۸اسفند۹۱