وقتی نفس کشیدم
برای اولین بار
عطر تو مونسم شد
خدامو دیدم انگار
رنگت پریده بود و
شماره بود نفسهات
تو می سرودی و من
مست شراب حرفات
من گنگ بودم و تو
بیتاب گفتن من
من راه رفتم و تو
مشغول حمد گفتن
قد می کشیدمو تو
پژمرده می شدی. آه
حقا که جانی از تو
می رفت هر سحرگاه
وقت دعای صبحت
خوبه که با تو باشم
غرق دعای من شو
حتی اگه نباشم
هر لحظه یاد من باش
حتی اگه نبودی
من با تو شاعرم ، تو
مادر نه، عشق بودی
ی ب
۱۳۹۲/۱/۳۱
شعرایی که واسه مامانتون هم میگین پر از غمه.
جناب ی ب یعنی واقعا نمی تونی یه ذره شاد بگی؟
شعرای سیاسیتون پر از ظلمت و تاریکی!!
شعرای عاشقانه تون که اشک آدمو درمیاره!!
شعرایی که برای فرزندتون میگین ادمو از زندگی سیر می کنه!!!
بابا .. دیگه واسه مادرتون که میتونین یه ذره شاد بگین.
نمی تونین؟
بابا تو دیگه هستی!!
قشنگه.
خوب بود
من جای شما باشم همینو میدم واسم قاب کنن بعد هم هدیه می دم به مامانم.