وقتی فکر من کلافت میکنه
وقتی نیستم تا بهم تکیه کنی
توو غروب جمعه ی دلواپسیت
وقتی تنهائی رو هجی میکنی
من فقط یه اسم گنگم واسه تو
لکنت و غربت اشکم توو چشات
کمتر این سکوت رو فریاد بزنش
بذار اسممو بخونم رو لبات
عاشقم بمون که این حس شریف
وقتی نیستم بی رقیبه توو دلت
توی این زمونه ی مرده پرست
میمیرم تا موندنی شم تو دلت
واسه بغضت یه ترانه هق هقم
واسه تنهائیت یه عمری خاطره
به اون اشکای خجالتیت بگو
بیائین سخا میگه میخواد بره
ی ب
1391/10/27
نفرین به تو ای بخت که پژمرده و خوابی
محصور تمنائی و در متن عذابی
رسوائی و صد پرده ز تزویر تو چاک است
همبستر شیطانی و همرنگ غرابی
آتش زده ای عمر و تباهی ز تو ننگ است
خاکستر افسوسی و محتاج شرابی
اقبال فروبسته ی تشویش فزایم
دردی و اتش ناکی و خود عین سرابی
ی ب
من پریشانم و تو در خوابی
خوش بخوابی زیبا
سقفت از دستانم
گرمی بسترت از خون دلم
روح تفدیده ام انوار رهت باد گلم
تو رهایی خوابی
من درمانده به فردای تو بیخوابم
وای
چه عذابیست نبودن باتو
چه خراب است برایت حالم
چشم بگشا و ببین دلبرکم
گریانم
گریه ی شوق نه
این دلشوره است
شورش جان من و فردایت
دل من
واپسِ دل بستن توست
دل نبندی بابا
دلکت پنهان کن
هفت پستوی نهانخانه ی فکرت، عقلت
رخ بپوشان و خودت را برهان زیبایم
من دیوانه ببین رسوایم
چشم هایت همه شور
در نگاهت موج است
با من دلشده یک جام بخند
خنده ات مستی گیرای من است
خوش بخوابی نفسم جان دلم
من به اندازه ی هر دلهره ات بیدارم
خوش بخوابی زیبا
خوش بخوابی بابا
ی ب