شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

تدبیر نیست

تموم دیشبو انگار 

توو آغوش تو خوابیدم 

 کنارم جات خالی بود 

تو رو من خواب میدیدم 

 

شبیه اولین بوسه 

پر از تشویش حال تو 

پر از اصرار بوسیدن 

حریص لحظه ها بودم 

 

خدا نزدیک بود و من 

چه مست از جام چشم تو 

گناه آلوده بود اما 

تو رو صد بار بوسیدم  

 

 عجب رویای شیرینی 

عجب احساس عریانی

نمیدونی چه دلتنگم 

نمیدونی چه فرسودم 

 

چه بد تقسیم شد عشقت 

نصیبم از تو رویاته 

خدا رو شکر خوشبختی 

دعا گوی تو من بودم 

 

دلم میخواست میمردم 

آخه این زنده بودن نیست 

نمیشه مال من باشی 

من از خودکرده نابودم 

 

ی ب 

اراده کن

منو خدا برای تو 

دوتا ندیدنی شدیم 

منو خدا به یادتیم 

هرجا که باشی با توایم 

 

منو خدا شبا همش 

از خوبیات حرف میزنیم 

وقتی سحر میشه برات 

هزارتا غنچه میکنیم 

 

یه غنچه از سلامتی 

برای نازنین تنت 

یه غنچه از وجودمون 

برای خنده رو لبت 

 

یه دسته رازقی واسه 

مستی عشق ناب تو 

یه دشت شب بو واسه ی 

بستر ناز خواب تو 

 

منو خدا برای تو 

شبیه یک ترانه ایم 

برقص و گوش کن به ما  

که خالق ترانه ایم 

 

منو خدا عاشقتیم 

دلت نگیره از زمین 

یه آسمون عشق مال تو 

اراده کن فقط همین 

 

ی ب 

وقت رفتنه دوباره

چشمای نازتو وا کن 

بی چشات دنیا چه تاره 

دل بی دل شده ی من 

هوس نگاتو داره 

 

چشم تو چشمه ی آب 

واسه ی کویر چشمام 

غرق تاریکیه شبها 

بی چشات ماه و ستاره 

 

توی چشمای نجیبت 

دیگه جائی واسه من نیست 

بی چشات حتی خدا هم  

حال دنیا رو نداره 

 

وقت رفته دوباره 

... 

 

 

ی ب 

منو کشت

 

 

عشقت منو کشت 

زیبا کجائی 

فریاد از این جور 

داد از جدائی 

 

عشقت منو کشت 

محتاج غم نیست 

خون دل من 

پای تو کم نیست 

 

من از تو شادم 

ای عشق زیبا 

مست از حضورت 

دل ناشکیبا 

 

دل ناشکیبا 

از قهر و لبخند 

از تلخی زهر 

هراه یک قند 

 

بی روح خنجر 

بردارش از پشت 

چشماتو وا کن 

عشقت منو کشت 

 

ی ب 

پسرک بوسه ی من همراهت

دل نه غمگین و نه شاد است

آری

 

بخت خوابیده و از چشم خدا پنهان است

 

روز،شب

فکر، تهی

طاقت، طاق

عشق بر حال دلم گریان است

چشم شوریده پر از باران است

 

من بیدل شده ی گول و خراب از سر مست

هاج و واج از گذر حادثه ها

وه که اقبال من از روز ازل حیران است

 

روی بر قبله ی یک چشم پر از حسرت و آه

آه از این حسرت بی حاصل، آه

شرم آجین دلی غمزده از کهنه خطائی مختوم

همنفس با نفسی رویائی

بستر از بوی نسیم سحری شورانگیز

دزدک قلب یکی دلبر ناز

دلبر بیخبر از عشق دوصد مریم پاک

ناخوشم

آآی خدا

لطف تو هم، چون غضبت سوزان است

 

دل من گرمِ دعائی است که گفت:

به سلامت پسرم،

دل من همراهت.

ی ب 

۹۲/۲/۸ 

 

...

 

وقتی نفس کشیدم

برای اولین بار

عطر تو مونسم شد

خدامو دیدم انگار

 

رنگت پریده بود و

شماره بود نفسهات

تو می سرودی و من

مست شراب حرفات

 

من گنگ بودم و تو

بیتاب گفتن من

من راه رفتم و تو

مشغول حمد گفتن

 

قد می کشیدمو تو

پژمرده می شدی. آه

حقا که جانی از تو

می رفت هر سحرگاه

 

وقت دعای صبحت

خوبه که با تو باشم

غرق دعای من شو

حتی اگه نباشم

 

هر لحظه یاد من باش

حتی اگه نبودی

من با تو شاعرم ، تو

مادر نه، عشق بودی

ی ب

۱۳۹۲/۱/۳۱

دو دنیا

 
 
تو دنیای من
اسم تو رمز عشقه
کمی هم به یادم بیفتی
همین مرز عشقه 
 
تو دنیای تو
عشق یعنی رسیدن
تو دنیای من
بودنت عین عشقه 
 
تو دنیای من
لحظه ها بی تو پوچن
کمی خاطره
ابر بارون عشقه 
 
همه هستی من
تویی نازنینم
چه سخته بدونی
که این راز عشقه 
 
تو دنیای ما
لمس یک بوسه جرمه
پر از گزمه ی شب
واسه دار عشقه 
 
همونجا که هستی
بمون و حذر کن
که اینجا همیشه
پر از خار عشقه 
 
کمی دورتر باش و 
با غصه سر کن
تمنای تن  
شهوته، وهم عشقه 
 
کنار تو بودن  
محاله میدونم
برای دل من
همین نامه عشقه 
 
ی ب 
فروردین 92 
 

روزه ی سکوت

 

 

نمیدونم دلتنگمی یا تشنه ی خونم؟

هرچی که باشی عشقمی دردت به جونم 

 

فدای اون رنگ چشای مهربونت شم

خمار یک خنده ی شیرین تو میمونم 

 

لحن صدای دلنشینت توی هر لحظم

بی هوا و بی اراده سر میگردونم 

 

سرمیگردونم ببینم که صدام کردی

ولی باز  جای تو خالی، من پریشونم 

 

روزه ی سکوتتو بشکن خدا هم رفت

منو بی عشق تو این دنیا نمیبینه 

 

بی تو انگاری همه گلواژه ها قهرن

برات هرچی مینویسم سرد و غمگینه 

  

واسه ی عشق خیالی عاشقی بسه

من میخوام با این ترانه از تو هم رد شم 

 

دیگه تنهائی و عجز عشق بی معشوق

 من باید شبیه تو باشم باید بد شم 

   

 وقتائی که روبروی قبله مینشینم

به جهان یه وحی شاعرانه میپاشم 

 

با خودم یه شرط تازه میکنم: بی تو

روزه ی ترانه و شعر و صدا باشم 

 

ی ب  

۱۵فروردین ۹۲ 

پیامک و عاشقا

 

 

وعده ی دیدارمون روز قیامت

میدونم با تو دوزخ هم بهشته

 

همون بهتر که عاشقها بمیرن

نبینن آخر دنیا چه زشته

 

بذار توو این زمین غم گرفته

تا روز آخرم با هم نباشیم

 

بذار وقتی قیامت شد ببینم

میشه کاری کنن از هم جداشیم!

 

آخه حیفه خدا با این بزرگی

به فکر مشورت با عاشقا نیست

 

یه روز این عالمو بسپاره دستم

ببینه عشق کمتر از خدا نیست

 

ببینه عاشقا روح زمینن

 ولی تقدیرشون با غم سرشته

 

چرا وقتی که میشه عاشقی کرد

باید راضی بشن با یک نوشته!!!

 

ی ب

فروردین92

زمین بی عشق خوشبخته

 

بهت گفتم که عشق آسونه  

اما عاشقی سخته 

 

تو گفتی عاشقم کن  

آدمی بی عشق بدبخته 

  

 

برات از عشق میگفتم  

تو قلبت از صدا افتاد

 

منو تنها رها کردی  

قیامت در زمین رخ داد 

 

 

شکایت های بغض آلود  

نوازش های خواب آلود

 

چه بغض آلوده میخوابم  

دراین تقدیر خون آلود 

 

 

تحمل میکنم زیبا  

همیشه عشق غمگینه

 

قضای آسمون مرگه  

سزای عاشقا اینه 

 

 

"عجب صبری خدا داره"  

عجب این زندگی سخته 

 

نمیدونم ولی شاید  

زمین بی عشق خوشبخته 

 

 

 ی ب

اسفند91

 

مث تو

همیشه یک نفر اینجا

به یادت غرق بارونه

 

واسه دلواپسیت دیره

داره میپوسه این خونه

 

همیشه حال من

درگیره با بیرحمی عشقت

 

پر از زنجیر احساسه

مث قلبم که داغونه

 

مث آغوش تو

لرزونه از تردید بیداری

 

مث چشمای تو مسته

مث موهات پریشونه

 

چرا لبخند تو

با چشم من تلخه

 

همیشه آخرش

چشمای من خونه

 

همیشه بی تو درگیر

یه جنگ تن به تن بودن

 

مث کابوس دل کندن

مث تشویش زندونه

 

 

ی ب

اسفند91

 

یکی با دلبرم مسته

منو سرمست دیدارت کن  

ای رویای شیرینم

 منو مهمون لبخندت کن  

ای محبوب دلخسته

 

تو میخندی و انگاری  

تموم شهر میخنده

سکوتت معنی  

فریاد صد بغض فروبسته

 

نگاهت منتظر  

در کوچه های بی عبور من

چه دلگیره بفهمی  

آخر این کوچه بنبسته

 

تموم عمر سهم ما  

همین یک بوسه از دوره

خدای عشقمون کوره 

چقدر این آسمون پسته

 

چه شهرآشوبه حال من  

برای مرد این ننگه

ببینه توو همین کوچه  

یکی با دلبرش مسته

 

ی ب 

اسفند۹۱ 

 

یک ساعت و یک دقیقه با...

یک ساعت و یک دقیقه با تو

یعنی همه عمر با تو بودم 

یعنی که تو عاشقی نگو نه

فریاد سکوتت رو سرودم 

وقتی تو لبخند میزنی شب

بی ماه و ستاره نوربارونه 

وقتی که تو گریه میکنی روز

خورشیدو  با اشکات میسوزونه

 

 

ی ب 

۲۸اسفند۹۱

فرشته

تو با یه دنیا نوری

من و یه بخت تیره

حسرت نخور فرشته

اینجا همش کویره

اشک چشامو بردی

این دردا گفتنی نیست

از لحظه ای که رفتی

هیچ کجا موندنی نیست

بغض از تو گریه از من

من و یه دنیا حق حق

تو با یه حس بهتر

من و یه آینه ی دق

حسرت نخور فرشته

من توو خودم اسیرم

از نور و گندم و سیب

زمین شده نصیبم

حسرت نخور فرشته

اینجا پر از عذابه

دوزخ که میگن اینجاست

هرچی دیدی سرابه 

 

ی ب 

فروردین ۹۲

آتش اینجاست نه در دوزخ

 

 

صبحی که از پس پلک تو حادث است

خوشتر ز جنت پرطمطراق دوست

دوزخ کمین شراره ی بی رونق خداست

در پیش سوزش دل ما از فراق دوست

شاه است و سخت وصال است و نرم دل

مست است و ناز میفروشد و دلها به دست دوست

زنجیر زلف دو تابش به دست من

دستی که اختیار حریمش به دست دوست

پیداست حال من از روی زرد و نیست

اقبال صحبت و دیدار روی دوست

سر را به زانوی غم نیز تکیه نیست

لرزان به لغزش چشمان مست دوست

یک عمر انتظار و چنین محنتی عجب

بختی چنین کبود کجا مصطفای دوست

"بی عمر زنده ایم و تو این بس عجب مدار"

حاشا که نام عمر بگیرد فراق دوست 

 

ی ب 

اسفند۹۱ 

 

یه نفس

 

 

یه نفس کم دارم

یه نفس تا لب عشق

یه صدا مونده برام

واسه سر دادن عشق

گل بیتا برگرد

وقت استغفاره

هم نفس باش و بمون

گل کنار خاره

بیقرارم امشب

واسه ی بوی تنت

واسه چشمات اشکم

یه نفس مونده بهت

نفس آخر من

میدونم لرزونی

آخرین حرف اینه:

با دلم میمونی؟

ی ب 

اسفند۹۱

رهایم نکن

 

 

رهایم می کنی در اوج

عجب لبخند جان سوزی

 

زمین و آسمونم رو

به یک تلخنده میدوزی

 

 

نگاهم ملتمس اما

دلت هم سنگ یک کوهه

 

نمیدونی. نمیبینی

دلم بن بست اندوهه

 

 

حواسم پرت چشماته

نگاتو بر نمیداری

 

همه هستیمو سوزوندم

هنوز از من طلبکاری

 

 

فدای اولین بوسه

اگه بیتاب لبهاتم

 

کمی با من مدارا کن

که من محتاج دستاتم

 

 

سکوتت سرد و مشکوکه

هوا دلگیر و غم داره

 

ببین بغض فرو خوردم

فقط دستات رو کم داره

 

ی ب 

1390/12/16 

 

 

من و حال عجیبم

  

 

بیشین با هم حرف بزنیم

تموم شه دعوا و گله 

 

میخوام بدونی دلبرک 

اونی که سوزوندی دله 

 

میخوام واست ساده بگم 

جوری که ملتفت بشی 

 

دستت بیاد که حرف ما 

هم ساده و هم مشکله 

 

درسته آسمون ما 

ستاره و ماه نداره 

 

درسته صد تا کاردمون 

بی دسته و ولمطله 

 

اما سوزوندن دلی 

که خاطرت واسش طلاست 

 

یه آه شب مونده داره 

با یه تاقار حوصله 

  

خدا نیاره واسه تو 

اگه یه روزی سر بره 

 

سوز دل ما جاهلا 

عینهو بختمون خله

 

اگه شبی نصفه شبی 

تو دلمون گر بگیره 

 

دیگه چه توفیری داره

چی زشته و چی خوشگله 

 

القصه راحتت کنم 

زدی و گفتی خوش گذشت 

 

مصبتو نگفتی این 

واسه یکی دیگه دله 

 

دنیا رو اینجوری نبین 

شاهنومه آخرش خوشه 

 

از ما حلالت دلبرک 

نگی که یارو بددله 

 

ی ب 

۱۳۹۱/۱۱/۱۷

فقط یه اسم و خاطره

 

وقتی فکر من کلافت میکنه
وقتی نیستم تا بهم تکیه کنی

 

توو غروب جمعه ی دلواپسیت
وقتی تنهائی رو هجی میکنی

 

من فقط یه اسم گنگم واسه تو  

لکنت و  غربت اشکم توو چشات 

 

کمتر این سکوت رو فریاد بزنش 

بذار اسممو بخونم رو لبات 

 

عاشقم بمون که این حس شریف
وقتی نیستم بی رقیبه توو دلت

 

توی این زمونه ی مرده پرست
میمیرم تا موندنی شم تو دلت

  

 واسه بغضت یه ترانه هق هقم

واسه تنهائیت یه عمری خاطره

 

 به اون اشکای خجالتیت بگو 

بیائین سخا میگه میخواد بره

 

ی ب 

1391/10/27

بخت خواب آلوده

 

 

نفرین به تو ای بخت که پژمرده و خوابی
محصور تمنائی و در متن عذابی 

 

رسوائی و صد پرده ز تزویر تو چاک است
همبستر شیطانی و همرنگ غرابی

 

آتش زده ای عمر و تباهی ز تو ننگ است
خاکستر افسوسی و محتاج شرابی

 

اقبال فروبسته ی تشویش فزایم
دردی و اتش ناکی و خود عین سرابی
 

ی ب