شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

چه خرابم با تو

من پریشانم و تو در خوابی

خوش بخوابی زیبا 

سقفت از دستانم

گرمی بسترت از خون دلم

روح تفدیده ام انوار رهت باد گلم

 

تو رهایی خوابی

من درمانده به فردای تو بیخوابم

وای

 

چه عذابیست نبودن باتو

چه خراب است برایت حالم

چشم بگشا و ببین دلبرکم

گریانم

گریه ی شوق نه

این دلشوره است

شورش جان من و فردایت

 

دل من

واپسِ دل بستن توست

دل نبندی بابا

دلکت پنهان کن

هفت پستوی نهانخانه ی فکرت، عقلت

رخ بپوشان و خودت را برهان زیبایم

من دیوانه ببین رسوایم

 

چشم هایت همه شور

در نگاهت موج است

با من دلشده یک جام بخند

خنده ات مستی گیرای من است

خوش بخوابی نفسم جان دلم

من به اندازه ی هر دلهره ات بیدارم

 

خوش بخوابی زیبا

خوش بخوابی بابا

 

ی ب

رهای من...

 

 

پر از حسرت شده شبهام

واسه دیدار شیرینت

واسه بوسیدن لبهات

واسه چشمای حیرونت

رهاشو نازنین من

منو غرق تماشا کن

دلم میریزه وقتی که

چشام قفله به چشمونت

پر از تکرار ابهامم

پر از تردید هشیاری

آخه انگار تقدیرم

توو رویا کرده پنهوونت

ی ب

۱۳۹۱/۴/۱۷ 

 

نگهم کن زیبا

ماه را دیدی عزیزم امشب؟

به گمانم غم فردای تو رنجور و نزارش کردست

یا که چشمان تو را دیده و بیمار شده

نکند قند عسل باز نگاهش بکنی!!؟

آخر او ماه تو تنهائی نیست

دیده برگیر که او ماه هزاران ماه است

این منم

بنده و تقدیر گره کرده به زلف کج و بی موج و سیاهت

آری

بر من امشب شاهی

هرچه خواهی نگهم کن زیبا

که من از گشتن روی چو مهت رنجورم

نگهم کن بابا

 

ی ب

1391/5

نگو دوری نگو حیفه

دلم تنگه همیشه دلبرک

اخماتو وا کن

ببین رنگ صدام رفته بیا

من رو صدا کن

 

نگو دورم ببین روحم

کنارت جا گرفته

نگو حیفه بیا احساستو

پیشم رها کن

ی ب


1391/05/13