شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

دروغ بگو

 

دروغکی بهم بگو دلت برام تنگ شده بود 

دروغکی بگو که باز دنیا چه بیرنگ شده بود 

 

دروغکی برام بخند وقتی دلم بهت خوشه 

میدونی آخه حرف راست غرورو توو من میکشه 

 

دروغکی بگو که تو عاشقمی راست راسکی 

میمیرم از طرز نگات، اون خنده های الکی 

 

به پای هر دروغ تو دنیا رو آتیش میزنم 

حواسمو پرت کن از این کابوس بی تو بودنم 

 

 شهرو به هم ریختی که چی؟چه ساده لوحه طفلکی!!؟ 

تو آخرین عشق منی حتی شده دروغکی 

 

دروغه بی تو زندگی، سرابه آینده ی من 

بهم یواشکی نخند، تو هم دروغی مث من 

 

ی ب 

خرداد1392 

 

 

 

حدیث دود

 

 

شبیه آتش قلیان عیش شاهنشاه 

همیشه کام تو را بود و سهم من غم و آه 

 

مرا بس اینکه کنار لبت نشستم و باز 

جدا شدم ز پس کام تو به صد اکراه 

 

دوباره بازنشانم به کنج شکّر لب 

که دود شد همه عمرم ز سوز این الحاح 

 

به گاه بوسه ی آخر کمی تامّل کن 

به اوج میرود این دود سینه هر بیگاه 

 

تو شاهی ار چه به ظلمت نمی نهی نظری 

به راه ابلق چشمت کنون شدم از راه 

 

حقیقتی است نگارا در این میانه ی تلخ 

که دود را به تمنّا نمیشود همراه 

 

خدایرا که رقیبان چه محتشم گشتند 

سوار بخت من اما، به هر طرف گمراه 

 

ی ب 

خرداد1392