شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

نفسهایم بریده

میخوام چیزی بگم اما

نمیذاره نفسهای بریدم

فدای تار موهای لطیفت

اگه دلبستگیهامو بریدم

 

نمیدونی عجب حس غریبی

برای دیدنت داره دل من

نمیدونی کمی از تلخی تو

میشه درمون صد تا مشکل من

 

بیا تلخی کن ای شیرین قصه

بذار از لحن انکارت بسوزم

همیشه وقت گفتن از گلایه

باید لبهامو با خنده بدوزم

 

تو تلخی مثل لبخند شبونه

مث تکرار این بغض همیشم

بازم انگار از این دلواپسیهام

تموم میشم ولی راحت نمیشم

 

به وقت رقص و احساس جوونی

سر و دل روی یه کاغذ خمیده

همین حالا ببوسم وقت تنگه

 گمونم میوه ی عشقم رسیده

ی ب

1391/5

نظرات 1 + ارسال نظر
نفس جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:58

ببخشید یه سئوال:
وقتی میوه عشق آدم برسه آدم چه شکلی میشه؟
یعنی آدم از کجا می فهمه که میوه عشقش رسیده؟
به جون خودم جدی پرسیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد