شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

سخنی مانده به دل، دلبرکم!

 

 

این دلاویزترین حرف جهان را

همه وقت، گاه و بیگاه، به تکرار و  به اصرار بگو:

"دوستت دارم" را.

 

و بپرس از من و موّاجم کن.

 

بگذار از پی اصرار تو حاشا بکنم، 

و کمی نازکنم 

و به رویای خودم خوش باشم که نوازش کنی ام با دستت.

 

تو بخواهی و بخوانی و من انکار کنم.

به دو پا پس بزنم  

و به دستان پر از دلهره ام پیش کشم.

 

و در آن لحظه که در مردمکم میجوئی،  

و به دنبال خودت میگردی،  

به خطابی مبهم،  

به نگاهی پرشور  

و به لحنی لرزان،  

چشم را بسته و در خویش  

تو را حبس کنم.

 

و بگویم "غم" را،  

"شوقکی سوزان" را،  

و تو را دوست خطابت کنم ای محرم ِ نامحرم من.

 

دلکم می خواهد  

که در آن لحظه ی پر شور  

تو را مست کنم

و بگویم سخن مانده به دل را،

بهترین جمله ی این عالم را،

دوستت دارم را. 

 

 

 ی ب

۱۳۹۰/۱۰/۲۰

نظرات 3 + ارسال نظر
مهشید پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 18:42

فوق العاده بود


ممنون

مهشید پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:41

خیلی قشنگ گفته شده
خیلی بااحساس
ذره ذره لحظات به رشته ی کلام درآمده
محرمِ نامحرم من یعنی محرم آسمانی نه زمینی درسته؟
یعنی محرم افلاکی من؟
محرم عشق؟

دوستت دارم رو باید گفت
وباید شنید
تاعشق رو حس کرد

در به در سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:58

تو بخواهی و بخوانی و من انکار کنم.
به دو پا پس بزنم
و به دستان پر از دلهره ام پیش کشم.

فوق العاده گفتی. خیلی قشنگه.
ریباست
زیبا
زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد