نمیدونی چه حسی داره دلتنگیتو نزدیکی ولی آغوش تو دورههمیشه سهم من از تو همین هیچهتو اکسیری ولی چشمای من کوره
۱۳۹۱/۸/۷
ی ب
دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کامخواهم که جاودانه بنالم به دامنتشاید که جاودانه بمانی کنار منای توئی که هیچ وفا نیست با منت
ازمن که دوری آشفته ام سردم غمگینم از من که دوری هرکس که باشد پیش من تنهاترینم روزی عبورت را چه مشتاق در جاده پائیزی قلبم نشاندم باخودتو را تا بی نهایت ها کشاندم دیگر به چشمانم نمی آید عبوریازمن که دوری
دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای توئی که هیچ وفا نیست با منت
ازمن که دوری
آشفته ام سردم غمگینم
از من که دوری
هرکس که باشد پیش من تنهاترینم
روزی عبورت را چه مشتاق
در جاده پائیزی قلبم نشاندم
باخودتو را تا بی نهایت ها کشاندم
دیگر به چشمانم نمی آید عبوری
ازمن که دوری