شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

در بند تو بودن به

 
 
نه همان چشم فریبا
نه همان بوسه زیبا
زده آتش به دل و جانم و از بوی تو مستم
 
 
نه توانی به تماشا
شده کارم همه حاشا
به خدا طاقت این جور و ستم رفته ز دستم
 
 
 ز فلک چاره ندارم 
که ره خانه ندانم 
سر پیمانه شکستم اگر از بند تو رستم 
 
 
همه شوری همه شیدا
همه بی پرده و رسوا
من دیوانه دل سوخته بر چشم تو بستم 
 
 
ی ب 
نظرات 2 + ارسال نظر
سکوت دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:52

اصلا دلنشین نبود
بیشتر شبیه پرت و پلا بود

فریاد چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:26

قشنگ بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد