شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

رهایم نکن

 

 

رهایم می کنی در اوج

عجب لبخند جان سوزی

 

زمین و آسمونم رو

به یک تلخنده میدوزی

 

 

نگاهم ملتمس اما

دلت هم سنگ یک کوهه

 

نمیدونی. نمیبینی

دلم بن بست اندوهه

 

 

حواسم پرت چشماته

نگاتو بر نمیداری

 

همه هستیمو سوزوندم

هنوز از من طلبکاری

 

 

فدای اولین بوسه

اگه بیتاب لبهاتم

 

کمی با من مدارا کن

که من محتاج دستاتم

 

 

سکوتت سرد و مشکوکه

هوا دلگیر و غم داره

 

ببین بغض فرو خوردم

فقط دستات رو کم داره

 

ی ب 

1390/12/16 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
آسمان یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:12

سهراب گفتی: چشمها را باید شست...
شستم ولی...!!
گفتی جور دیگر باید دید...
دیدم ولی..!!
گفتی زیر باران باید رفت...
رفتم ولی...!!
او نه چشمهای خیس و شسته ام را
نه نگاه دیگرم را
""" ::: هیچکدام را ندید ::: """
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت
؛؛؛؛؛؛ دیوانه ی باران ندیده ؛؛؛؛؛!!!!

آتش پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:24

این شعر که نوشتی ... آیا یک نظر بود؟؟؟؟ خانم یا آقای آسمان؟؟

آسمان جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:25

تعجبم میکنم از اینکه شما نظر خودتونو نذاشتین اما در مورد شعری که من براشون گذاشتم سوال و جواب می کنید!!!

بهتربود نظرتونو در مورد شعر میذاشتین نه اینکه چرا من شعر گذاشتم آقا یا خانم آتش



عطیه چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:31

درود
من چیزایی که حس می کنم میشه کمکتون کنه رو میگم ! به عنوان راهنمایی بپذیرید این حرفای منو
این زبانی که شما در این متن بکار میبرید زبان عامیانه هست و چون بیشتر ابیات از کلمات عامیانه استفاده کردید به این اثر شما قالب ترانه گفته میشه. حالا در ترانه دوگانگی زبان بحثی هست که خیلیا مثل شما باهاش دچار مشکل میشن .(البته من خودمم از این قاعده مستثنی نبودم اوایل ) کلماتی که استفاده کردید نظیر:جانسوز،تلخنده،و... اینها در ترانه جایگاهی ندارن و بیگانه هستن راستش! مشکل بعدی کژ تابیه که در این کار به وفور هست مثلا یکیش بیت: فدای اولین بوسه /اگه بیتاب لب هاتم/کمی با من مدارا کن /که من محتاج دستاتم!!
من به عنوان مخاطب متوجه منظورتون نشدم و احتمالا مخاطبین دیگه هم به مشکل من دچار میشن! ولی در مجموع احساساتتون منسجم هست .

سلام
ممنون از توجهتون
درمورد دوگانگی زبان کاملا حق با شماست
البته ممکنه دلیلش کوچکی دایره واژگان باشه
یا اینکه آدم بخواد کلمه ی مفهمو تر رو انتخاب کنه و لاجرم کلمه از محاوره خارج بشه
یا شاید تحت تاثیر مطالعات اشعار کلاسیک
هرچی هست که ترک عادت موجب ...
ولی در مورد کژتابی. این مشکل بزرگ و گریبانگیر منه . نه در نوشته ها بلکه در معاشرات معمول یا مکالمات روزمره

اگه بتونید برای رفعش کمک کنین. جماعتی دعاگو میشن

ارادت

عطیه چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 18:03

آخه ترک عادت موجب ...
به کار ضربه می زنه حیفه واقعا!! در رابطه با کژ تابی هم حق با شماست ! خصوصا معاشرات معمول که من خودم دیدمتون! و فرمودید تجدید نظر کنم!!! موفق باشید

آتش شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 22:11

خانم یا آقای آسمان، اگه یه ذره بیشتر دقتر میکردین متوجه میشدین که اونجا که کلیک کردین نوشته بود: نظرات. ننوشته بود اشعار مورد علاقه.!!
در ضمن دلت جای دیگه اسیره، با سهراب بدبخت چیکار داری؟؟؟!!!! لظفا پای اون مرحوم رو وسط نکشین!!

لطفا ادامه ندین

ی ب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد