شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

آتش اینجاست نه در دوزخ

 

 

صبحی که از پس پلک تو حادث است

خوشتر ز جنت پرطمطراق دوست

دوزخ کمین شراره ی بی رونق خداست

در پیش سوزش دل ما از فراق دوست

شاه است و سخت وصال است و نرم دل

مست است و ناز میفروشد و دلها به دست دوست

زنجیر زلف دو تابش به دست من

دستی که اختیار حریمش به دست دوست

پیداست حال من از روی زرد و نیست

اقبال صحبت و دیدار روی دوست

سر را به زانوی غم نیز تکیه نیست

لرزان به لغزش چشمان مست دوست

یک عمر انتظار و چنین محنتی عجب

بختی چنین کبود کجا مصطفای دوست

"بی عمر زنده ایم و تو این بس عجب مدار"

حاشا که نام عمر بگیرد فراق دوست 

 

ی ب 

اسفند۹۱ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد