شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

شماره جهان من...

مسیحای من شو، شریفه نفس هات

چه خرابم با تو

من پریشانم و تو در خوابی

خوش بخوابی زیبا 

سقفت از دستانم

گرمی بسترت از خون دلم

روح تفدیده ام انوار رهت باد گلم

 

تو رهایی خوابی

من درمانده به فردای تو بیخوابم

وای

 

چه عذابیست نبودن باتو

چه خراب است برایت حالم

چشم بگشا و ببین دلبرکم

گریانم

گریه ی شوق نه

این دلشوره است

شورش جان من و فردایت

 

دل من

واپسِ دل بستن توست

دل نبندی بابا

دلکت پنهان کن

هفت پستوی نهانخانه ی فکرت، عقلت

رخ بپوشان و خودت را برهان زیبایم

من دیوانه ببین رسوایم

 

چشم هایت همه شور

در نگاهت موج است

با من دلشده یک جام بخند

خنده ات مستی گیرای من است

خوش بخوابی نفسم جان دلم

من به اندازه ی هر دلهره ات بیدارم

 

خوش بخوابی زیبا

خوش بخوابی بابا

 

ی ب

در بند تو بودن به

 
 
نه همان چشم فریبا
نه همان بوسه زیبا
زده آتش به دل و جانم و از بوی تو مستم
 
 
نه توانی به تماشا
شده کارم همه حاشا
به خدا طاقت این جور و ستم رفته ز دستم
 
 
 ز فلک چاره ندارم 
که ره خانه ندانم 
سر پیمانه شکستم اگر از بند تو رستم 
 
 
همه شوری همه شیدا
همه بی پرده و رسوا
من دیوانه دل سوخته بر چشم تو بستم 
 
 
ی ب 

من و یلدا دو همزاد سکوتیم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نفس تنگ است

 
 
 
باز هم بیداری شبهای سرد
جای تن گرم است و دل سرشار درد
آتشی از کوی دلداری جهید
خانه ی چوبین دل ویرانه کرد   
.
شورشی گویای ادراکی قریب
حُرم احساسی دوگانه، بی رقیب
خشم و شهوت مرزها را در ربود
دل ز "نا فرجام" پُر، تن بی شکیب   
.
یوسفی متروک در چاه هوس
غرقه ی دریای غمها بی نفس
اینچنین محشر ندیدستی دلم
غرقه و سوزان و ویران از جَرس
 
ی.ب 
1391/09/27 
قریب: نزدیک 
حُرم: حرارت

همین نزدیکی هم دوره

 

منم دلتنگ حرفاتم
منم حال دلم خونه
عجیبه هر چی میگردم
گمت کردم تو این خونه 


دلم قرصه همین جایی
فقط دلگیر و دلتنگی
چه بیزارم از اون پستو
همیشه عشق، پنهونه 


04/09/1391

بذار بمونم

 

 

منو نفرین نکن، آغوش امنم 

منو حاشا نکن، تنپوش شبنم 

 

خود کوهم اگه تکیه ات به من باشه 

ببین میمیرم اینجا بی تو نم نم 

 

ی ب 

1391/08/27 

سهم من از عشق تو

 

 

نمیدونی چه حسی داره دلتنگی
تو نزدیکی ولی آغوش تو دوره

همیشه سهم من از تو همین هیچه
تو اکسیری ولی چشمای من کوره 

 

۱۳۹۱/۸/۷ 

ی ب

بی حوصله تر از پیش

 

 

دلم برای خودم تنگ شده 

کسی از من خبری دارد؟ 

 

ی ب

پدرشاه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نامه ای به دکتر عبدالکریم سروش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کمی عشق باش ای غزل پاره...

وقتی دلم تنگ میشه برات

وقتی میخوام گم شم توو چشات

وقتی که غمگین و دلخسته ام

دوای منه مرهم خنده هات

تو ناقوس قلب ترک خوردمی

نگو باز حرفی که من بشکنم

فقط گاه گاهی کمی عشق باش

بذار این قفسها رو من بشکنم

بذار این نفسها کمی تازه شن

بگو از ترانه بگو از ازل

منو مهربونتر صدا کن بذار

که طعم لباتو بگیره غزل

ی ب

بیا مهدی، مسیحا شو...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رهای من...

 

 

پر از حسرت شده شبهام

واسه دیدار شیرینت

واسه بوسیدن لبهات

واسه چشمای حیرونت

رهاشو نازنین من

منو غرق تماشا کن

دلم میریزه وقتی که

چشام قفله به چشمونت

پر از تکرار ابهامم

پر از تردید هشیاری

آخه انگار تقدیرم

توو رویا کرده پنهوونت

ی ب

۱۳۹۱/۴/۱۷ 

 

تَفَقُهِ عشق

 

 

یه قطره از اون اشک معصوم تو

برام مثل دریای بی انتهاست

بیا بگذریم از فقیه عبوس

ببین عشق ما غرق در اشتباست

ببین جام احساس لبریز شد

نگاه خدا خیره مونده به ما

نگاهم کن این عشق میسوزدم

نگو این تمنای تن های ماست

ی ب

 

 

احمدا بیرون مرو از خانه ات...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خانه ی عشق مرا طوفان برد

 

غصه میبارد از این خانه ی تنگ 

 

چه تفاوت دارد...؟ 

خانه یا عشق...؟ 

همین بس که پر از نفرین است. 

 

شور و شوقی همه در پرده ای از شرم گناه  

انتظاری پنهان...  

التهابی عریان.. 

 

چه حرام است حریمت ای عشق 

چه گوارا و چه تلخ است شرابت 

آری 

تو سرابی و فریب آبی 

 

ننگ بادا به چنین بختی،  

ننگ 

غصه میبارد از این خانه ی تنگ 

 

ی ب 

1391/6/26 

 

ثنای من...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همیشه عشق اول، آخرینه.

 

 

 

 

جوانی و خامی دلم کور کرد 

مرا از تو ای ماه من، دور کرد 

 

دریغا که این سرنوشت عبوس 

چنین بخت ویرانه رنجور کرد 

 

ی ب 

 

 

 

بگشا بند قبا...

 

 

به تو اندیشه کنان، رقص کنان، دیده ی غم دیده پرآبم 

دیوانه شدم در طلبت، در ده از آن باده دو جامم 

 

مستانه سرائیست دلم، کوخ مبین، ملک همائیست 

یک بوسه حرامم کن و بگشای قبا،مست و خرابم 

 

ی ب 

  

۱۳۹۱/۰۴/۱۲

حج یا حجاب روی تو؟

پرواز کن به شهر ترانه، به قلب من 

بی تاب شو به وقت رسیدن کنار من 

 

** 

 

اینجا خدای عشق تو را سجده میکند 

عزم طواف کرده ام ات، ای خدای من 

 

ی ب  

۱۳۹۱/۰۴/۲۹