تو با یه دنیا نوری
من و یه بخت تیره
حسرت نخور فرشته
اینجا همش کویره
اشک چشامو بردی
این دردا گفتنی نیست
از لحظه ای که رفتی
هیچ کجا موندنی نیست
بغض از تو گریه از من
من و یه دنیا حق حق
تو با یه حس بهتر
من و یه آینه ی دق
حسرت نخور فرشته
من توو خودم اسیرم
از نور و گندم و سیب
زمین شده نصیبم
حسرت نخور فرشته
اینجا پر از عذابه
دوزخ که میگن اینجاست
هرچی دیدی سرابه
ی ب
فروردین ۹۲
صبحی که از پس پلک تو حادث است
خوشتر ز جنت پرطمطراق دوست
دوزخ کمین شراره ی بی رونق خداست
در پیش سوزش دل ما از فراق دوست
شاه است و سخت وصال است و نرم دل
مست است و ناز میفروشد و دلها به دست دوست
زنجیر زلف دو تابش به دست من
دستی که اختیار حریمش به دست دوست
پیداست حال من از روی زرد و نیست
اقبال صحبت و دیدار روی دوست
سر را به زانوی غم نیز تکیه نیست
لرزان به لغزش چشمان مست دوست
یک عمر انتظار و چنین محنتی عجب
بختی چنین کبود کجا مصطفای دوست
"بی عمر زنده ایم و تو این بس عجب مدار"
حاشا که نام عمر بگیرد فراق دوست
ی ب
اسفند۹۱
یه نفس کم دارم
یه نفس تا لب عشق
یه صدا مونده برام
واسه سر دادن عشق
گل بیتا برگرد
وقت استغفاره
هم نفس باش و بمون
گل کنار خاره
بیقرارم امشب
واسه ی بوی تنت
واسه چشمات اشکم
یه نفس مونده بهت
نفس آخر من
میدونم لرزونی
آخرین حرف اینه:
با دلم میمونی؟
ی ب
اسفند۹۱
رهایم می کنی در اوج
عجب لبخند جان سوزی
زمین و آسمونم رو
به یک تلخنده میدوزی
نگاهم ملتمس اما
دلت هم سنگ یک کوهه
نمیدونی. نمیبینی
دلم بن بست اندوهه
حواسم پرت چشماته
نگاتو بر نمیداری
همه هستیمو سوزوندم
هنوز از من طلبکاری
فدای اولین بوسه
اگه بیتاب لبهاتم
کمی با من مدارا کن
که من محتاج دستاتم
سکوتت سرد و مشکوکه
هوا دلگیر و غم داره
ببین بغض فرو خوردم
فقط دستات رو کم داره
ی ب
1390/12/16
بیشین با هم حرف بزنیم
تموم شه دعوا و گله
میخوام بدونی دلبرک
اونی که سوزوندی دله
میخوام واست ساده بگم
جوری که ملتفت بشی
دستت بیاد که حرف ما
هم ساده و هم مشکله
درسته آسمون ما
ستاره و ماه نداره
درسته صد تا کاردمون
بی دسته و ولمطله
اما سوزوندن دلی
که خاطرت واسش طلاست
یه آه شب مونده داره
با یه تاقار حوصله
خدا نیاره واسه تو
اگه یه روزی سر بره
سوز دل ما جاهلا
عینهو بختمون خله
اگه شبی نصفه شبی
تو دلمون گر بگیره
دیگه چه توفیری داره
چی زشته و چی خوشگله
القصه راحتت کنم
زدی و گفتی خوش گذشت
مصبتو نگفتی این
واسه یکی دیگه دله
دنیا رو اینجوری نبین
شاهنومه آخرش خوشه
از ما حلالت دلبرک
نگی که یارو بددله
ی ب
۱۳۹۱/۱۱/۱۷
وقتی فکر من کلافت میکنه
وقتی نیستم تا بهم تکیه کنی
توو غروب جمعه ی دلواپسیت
وقتی تنهائی رو هجی میکنی
من فقط یه اسم گنگم واسه تو
لکنت و غربت اشکم توو چشات
کمتر این سکوت رو فریاد بزنش
بذار اسممو بخونم رو لبات
عاشقم بمون که این حس شریف
وقتی نیستم بی رقیبه توو دلت
توی این زمونه ی مرده پرست
میمیرم تا موندنی شم تو دلت
واسه بغضت یه ترانه هق هقم
واسه تنهائیت یه عمری خاطره
به اون اشکای خجالتیت بگو
بیائین سخا میگه میخواد بره
ی ب
1391/10/27
نفرین به تو ای بخت که پژمرده و خوابی
محصور تمنائی و در متن عذابی
رسوائی و صد پرده ز تزویر تو چاک است
همبستر شیطانی و همرنگ غرابی
آتش زده ای عمر و تباهی ز تو ننگ است
خاکستر افسوسی و محتاج شرابی
اقبال فروبسته ی تشویش فزایم
دردی و اتش ناکی و خود عین سرابی
ی ب